در تاریخ : چهارشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۵۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۶۶ | نظرات : ۹۷
" />
به نام نامی حضرت عشق
مگر می شود پرودگاری که هر نفس با آدمیست دراو ننگرد سخن نگوید ...هرچه هست از عدم اتصال ما با خداوند است که فرمودند بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا ...خواندن به چه صورت,همراه با عشق با شکر گذاری و سپاسگزاری ... استاد ادامه دادند دعا کردن برای دیگرا ن نیک است و درمورد خود ستایش نمودن پرودگا ر نیکوست ....باید به سطحی از ارتعاش و فرکانس و رسیده باشیم که حوزه ی انرژی اطرافما ن ما را پرودگار وصل نماید ...این اتصال در سکوت انجام می شود...ما اغلب هنگامی که گرفتار هستیم با احساساتی شبیه خشم یا ترس یا.... شروع به دعامی نماییم ...البته اشکی که از مهر جاری می شود پرورش دهنده است و سبب نزدیکیست ...برای درک خداوند باید به او نزدیک شد و خواست عاشقانه درخواست نمود با شکرگذاری و عشقی از اعماق قلب
(طبق قوانین فیزیک
هر اتمی انرژی دریافت کند، برانگیخته شده به سطوح و مدارات بالاتر، ارتقا مییابد..
این یک تغییر حالت موقت است که با انتشار نور و فوتون از خود، دوباره به حالت اولیه خود بازمیگردد..
ولی اگر گرفتن انرژی تداوم یابد و در درون اتم ذخیرهگردد، میتواند ایزومر جدیدی از آن بسازد که حالت پایدار داشته باشد..
این مساله در زندگی روزمره ما نیز صادق است. با عشقورزی و نوازش یکدیگر، سطح ارتعاش هم را بالاتر میبریم و بدینگونه میتوانیم زندگی سالمتر و شکوفاتری داشته باشیم.
همین قوانین در مورد سلوک نیز صادق است.
وقتی سالکی در مسیر سلوکِ خود انرژی دریافت میکند، به سطوح و ابعاد بالاتر ارتقا یافته، حالی متفاوت از زندگی روزمره را تجربه میکند.
و اگر این دریافت انرژی تداوم یابد و حالها و برانگیختگیها تکرار شود، به تدریج استحاله رخ میدهد و تبدیل به مقام میگردد و شخص به جایگاه انسان نورانی و فروزنده نائل میگردد..)
درود و سپاس از همراهیان لطفا چنانچه مایل هستید
همراهی نمایید با اندیشه و قلم زیبایتان در ستایش پرودگار
پرودگارا سپاسگزارم از هرنفس با هر نفس ودر هرنفس
سپاسگزارم برای حضورت برای مهربانیت
برای زندگی و درک عشق
پرودگارا عاشقانه دوستت داریم
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
| |
|
|
|
این پست با شماره ۱۳۲۷۳ در تاریخ چهارشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
سلام عزیزخواهرمهربانم نه وجداناً من اطلاعات چندانی ندارم و بسبار مشتاقم که بیاموزم از شما و درین مورد بخصوص هم اگر استادبانوطالب زاده اسم حضرت حزقیل را نمیاوردند من هرگز متوجه باورهای عجیب برخی اقوام دراین زمینه و آن چهار ارابهی محمولِ فرشتگان و موسوم به مارکابا یا مَرکابا نمی شدم.
کلاً دنیای فرکانس ِ درون و انرژی گیهانی برایم جالب است و بخش اعظم دلنویسه های شما را از حسّی حقیقت جو و صفاپرورتان آرامش بخش و نورافزون و بصیرت افزا میدانم.
دیروز یا پری روز راجع به ارواحی که فرکانس یکسان دارند و مجذوبِ هم هستند هم چند سطری نوشتید که بسیار زیبا بود و پیامبر(ص) هم درحدیثی به حقیقتِ این مطلب اشاره دارند که چندسال پیش در شعری به نام صور آن حدیث را نوشتم.
عزیز هست استاد جانم به دل و دیده بسیار ممنون از همراهیتان باعث افتخار است حضورتان ... دنیای بیکرانیست انرژی و فرکانس .. وابزار جهان هستی خصوصا در انعکاس که می فرمایند این جهان کوه است و فعل ما ندا و آنچه احساسات ما هست به ما بازگردانده می شود در مورد پرودگار نیز نمی توانم با غم با ناسپاسی شماره ی سراسر عشق الهی را گرفته و تماس برقرار نمایم .... در مورد اشخاص هم فرکانس نیز متاسفانه از بارزترین مشکلات خصوصا در میان همسران افراد متاهل عدم تطابق فرکانس هاست و ارتعاش هر یک ,همانجور که فرمودند کبوتر با کبوتر باز با باز
قبل از اینکه دو نفر جسمانی به هم نزدیک شوند قرابت روحیست که اهمیت دارد ... اشتراکات روحی . که اگر اینگونه نباشد ارتباطی که باعث رشد معنوی و طی طریق نیز هست راهی به سوی پژمرگی جسمی و جانی می شود
به فرموده ی عزیزی اصل عشق همین هست یافتن اشخاص هم فرکانس زن یا مرد ,فرکانس بالا یعنی بودن در ساحت عشق مهربانی نیک خواهی نور که منجر به آرامش و جذب زیبایی ها ست که عمدتا روحیست ابتدا ,و سپس یاری افرادی که در سطح پایین تری از فرکانس قرار دارند ... اگر قادر به مهربانی بدون قضاوت هستیم که همنشینی در غیر این صورت هدایت عشق و نور به نور الهی درون افراد ... که در اصطلاح به این اشخاص رند گفته می شود .رندانه عارفانه ... هم سبب سلوک خویش است هم سبب سلوک دیگران و هم هدایت گر نور .... نور متعلق و منتسب به هیچ عرفان یا حلقه یا آیین عجیب غریب ی نیست عشق و نور حقیقت آدمیست
هر فکر و اندیشه ای هر کلام و گفتاری هر عمل و رفتاری دارای ارتعاش است و اثر گذار مراقب ارتعاشاتی که به بیرون ارسال میکنیدو متقابلا دریافت میکنید، باشید هشیارانه زندگی کنید
عناصر اربعه: خاک؛ آب؛ باد؛ آتش تاثیر پذیر از امواج و ارتعاشات هستند. جسم ما نیز متاثر از ارتعاشات هست و با ریتمها و امواج مختلف، اشکال متفاوتی در ساختار خود میگیرد. هر نوسان و ارتعاشی بر روی ما اثرگذار است و بالعکس، هرگونه نوسان و ارتعاش ما بر دیگران و جهان اطراف تاثیرگذار... از اینرو با جدیت و هشیاری کامل بر افکار و گفتار و اعمال خود واقف و مسلط باشید تا ذره ای از حیطه ارتعاشات مثبت خارج نشوید و وارد فاز ارتعاشات منفی نگردید. با هر تغییر فازی، چیدمان سلولی ما نظم خود را از دست میدهد و دچار اختلال میگردد. اگر ارتعاشات و انرژی را درک کنیم و جدی بگیریم، میتوانیم همواره هماهنگ با ضرباهنگ موسیقی جهان باشیم. در صلح، سلامتی، شادکامی، قدرت، زیبایی و ...
زمانی به جایگاه انسان نورانی میرسیم که؛ اندیشههایمان، همه نور و خیر محض باشد و ذرهای شرّ و پلیدی و کدورت در افکار و نیاتمان نباشد. کلاممان، همه خیر و نور محض باشد. و جز نیکی و راستی برزبان نرانیم و همواره به نیکی و مثبت گفتمان کنیم. اعمال و رفتارمان، همه نور و خیرِ محض باشد. به نیکی و خوشرفتاری عمل کنیم، تا صلح و اصلاح افزاید.. آنگاه با ارتعاش نور خواهیم بود...
فرکانس، (ارتعاش) زبانِ هستی است شما یک ارتعاشِ کوانتومی هستید که از ذرات نور تشکیل شده است
مرا ببخش زمین زیبایم ،ای مهد من و اجدادم ،تو تاریخ وجود منی ، مرا ببخش اگر قدر تو را ندانستم .
پاکی آسمانها و دریاها متاسفم مرا ببخش عاشقت هستم متشکرم
با عشق و پاكي با كل موجودات رفتار كنيم تا بتوانيم عشق را لمس كنيم
همه چیز در گذر است، احتیاجی به محکم نگه داشتن یا هل دادن هيچ چيز نیست، خوب یا بد، هرچه هست میرود. آشفته نشويم از موفقیت و شکست، لذت و درد، تمجید و ناسزا، تاثیر نگیريم، یک شاهد باشيم
حقیقت درون ما کامل، زيبا و بي كم و كاست است
چیز تازه اي براي کشف شدن وجود ندارد، زیرا که همیشه به زيبايي بوده است،
بانوجانم دنیای اجسام و آدمها را نمی گویم فلشِ بحث را به قبل از آن ، برگردانید مجدد لطفاً . بانوجان بنده از روح (مِن امر ربی ) که در قرآن هم آمده ؛ حرف زدم. این دو پیام دیروزتان را که دوست دارم برایتان کپی پیست زدم بااجازه تان درپناه امن حق
سپاس استاد بانو جانم (من امر ربی 🙏)صاحب این دریچه ی عشق و نور هستید بانو جانم سپاس بی نهایت .و یکبار درگیر بود فکرم تا وارد سایت شدم و نگاهم به پروفایل شما گره خورد و آیه ی زیبایی که می درخشد وَهُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَی صِرَاطِ الْحَمِیدِ.
یا الله پرودگارا خدای مهربانمان ...... سکوت والاترین عبادت است این بعد در بند زمین حرف و سخن بسیار است به همان نسبت انرژی های متفاوت تداخل ها و عدم تشخیص و اتصال به سرچشمه ی همیشه جاری خداوند .. تنش ها را ... کنش ها و معلول ها را روبه افزون شدن .... هرچه آگاهی بیشتر سکوت شعله ورتر خدا نزدیک تر گفتگوها در حریم روحی اشتیاق ها الهی و بزرگانی که از سکوت و نیایش آنان است که اگر زمین هنوز پابرجاست اگر ... زیباترین عالم ها عالم روحانیست و نور البته نه اینکه این کوچکترین ... خود بیشتر از همه نیازمند به آنچه عرض شد دارم .... ما با کمک به یکدیگر است که اوج می گیریم ....
این وبلاگ نیز آنچه قلبم می گوید و گفته است تا این لحظه عرض کرده ام ... توکل بر خدا و تسلیم
و اینکه از نور و عشق و مطالبی که از قلم زیبای خودتون کپی پیست زدم دفعات پُست های بعدی تان لطفاً بازم بیشتر برایمان بگویید و منو ببخشیدم که اگر موجب ملال شدم وقت ارزشمند شما را با پرسش های واقعا قلبی ام گرفتم لحظاتی العفو ، تشکر خیرکثیرِ دنیا و آخرت و رضایت و برکت پروردگاری و شادی های بی پایان نصیب تان الهی آمین
شرمنده می کنید استاد بانو جان .باعث افتخار است و واقعا خوشحال میشوم که آنچه از قلبم بر می آید با قلب زیبایتان می خوانید ... من از شما سپاسگزار هستم و ممنون که وقت می گذارید و ازدیده به مهر می نگرید همچنین برای شما و همه ی دوستان ناب و همچنین مدیریت محترم
درودتان گرامی بانوی
مکتوبات زیباییست قسمتی علمیست و درگاه های غیرقابل استناد علمی هم دارد، به نظرم آنچه میخوانم مبانی عرفان مرکاباست ،
عرفانی که گرچه ریشه در اکتشافات حضرت حزقیال دارد ،امروز تحت تاثیر متریالیستها تحریف و با اوهام آمیخته شده، بانوقشقایی نازنین بسیاری از یهودیان اسرائیل هم به فرزندان خود اجازه ی وارد شدن به این وادی و مطالعه حول محور مرکابا را نمیدهند
-چون پستهای سرکار عالیرا مطالعه میکنم٫ عرض کردم-
عرفان و تصوف از علایق مطالعاتی بنده نیز هست
اما -عرفان- به صورت غیرنظری، بس مخاطره انکیز است و متاسفانه آنچه که امروز توسط افراد غیرمتخصص و سودجو در ایران ارائه میشود ملقمه ای از عرفان پیش از اسلام و کابالاو مرکابا و آیینهای شمن پرستی امریکای جنوبی و سیبریست
بانو قشقایی معزز،کمترین پیشنهاد میکنم برای دستیابی اصولی به مفاهیم عرفان در ادبیات پارسی به کتب و انتشارات دکتر استعلامی و برای تبیین عرفانهای شرقی و غربی و تصوف به صورت کاملا علمی به آموزشهای دکتر حمیدضیایی مراجعه فرمایید
که به صورت انلاین هم قابل دسترسیست
درود و عرض ادب استاد بانو سیده نسترن طالب زاد ه عزیز بسیار خوش آمدید سپاسگزارم از حضور و درج نظر ارزشمندتان .
بله همیشه اوهام با واقعیت آمیخته شده است درست می فرماییدو حقیقتی که در سایه ی اوهام مانده اند همیشه آنچه شاید ذهن شما عزیز را سمت کابال بر د کلمه ی مرکاباست ...در ست فرمودید البته این کوچکترین نیز مطالعاتی داشته ام و البته فقط نظر بنده است غایت نهایی شناخت فقط درون آدمیست سرانجام دین و عرفان نیز آنچه درک نموده ام آنچه مهم است دستیابی به تمامیت قابلیت روحی و جسمی و روحیست ... فعال شدن تمام دی ان ا و درمورد مرکابا
مرکابا میدانیست که دراطراف بدن قرار دارد(افکار ما الکتریکی هستند و احساسات ما مغناطیسی ,افکار و احساسات ما با یکدیگر "میدان الکترومغناطیسی ایجاد می کنند)Mer به معنای نور Ka به معنای روح و Baبه معنای بدن است...مارپیچی از انرژی همانند مارپیچ های داخل DNA ...مرکابا ترکیبی از انرژی های متضاد در تعادل کامل است ,مردانه زنانه زمین و کیهان است که این اتحادیه منجر به فعال شدن نور و محافظت در اطراف بدن می باشدکه هوشیاری و آگاهی را به ابعاد بالاتر منتقل می کند,قدرت بالقوه مارا یادآوری می کند هنگامی که تعادل پیدا می کنیم و soulflowerارتعاش خود را افزایش می دهیم...مرکابا فقط انرژی ندارد بلکه انتقال دهنده طرز فکر ... نیز هست اینگونه است است که احساسات و افکارمان قبل از خودمان پیام کوانتومی شده ارسال می شودو همه آن امواج را دریافت می کننداگر ترس باشد امواج تر س اگر عشق باشد ...عشق.
متاسفانه آگاهی در مورد انرژی و کارکرد انرژی هنوز در سطح بسیار پایین قرار دارد .... تمام آنچه شاید یهود یا ... می خواهند مخفی بماند همین قدرت وانرژی درونیست برعکس آنچه پنداشته می شود مسیر سلوک و عشق با خواندن نیست ذوق و حال درونیست ... و ایران مهد نو رو نزدیکی به بارگاه باری تعالی بوده است و خواهد بود و اولین شخصی که نوری شدند و هنوز هم یاریگر رهجویان راه الهی هستند حضرت خضر هستند که از نیاکان نوری ما هستند ...
ومتشکرم از منابعی که معرفی نمودید . بهر ه خواهم در پناه حضرت عشق باشید همیشه
متابولیسم سلولی بدن انسان ایجاد میدان مغناطیسی میکند و مغز و قلب بستر جریانهای الکتریکی داخلی هستند و تمام تفکر و احساسات در مغز نیز تولیدکننده میدان مغناطیسی هستند حتما مطالعه داشته اید نازنینم و بیگمان اندوخته ی ارزنده ای در این مقوله دارید بنده از باب آسیب شناسی این امر عرض کردم فکر میکنم عرفان عملی نیاز به رهنما دارد و نمیتوان به سادگی در این وادی قدم نهاد بسیار خطیر است تو هر خیال که کشف حجاب پنداری بیفکنش که تو را خود همان حجاب کند..
درود مجدد استا بانوجان قدر دان حضور و اشتراک اندیشه و دانش والایتان و کلام پرمهرتان هستم 🙏🙏 کاملا درست می فرمایید,به عناوین مختلف و نام های مختلف و عرفانی که بیشتر به دنبال قدرت هستند تا سیر طبیعی معنوی که ابتدا و حتما از ذهن و بدن , و پاکسازی آغاز می شود( همان هفت شهر عشق حضرت عطار )به نیروو میدانی غیر از منبع دست می یابند که هدفشان سو استفاده از انرژی و نور درونی انسان است و چه بسا اسارت در طبقات مختلف
تقریبا پنج سال است که این کوچکترین فقط در لایه ها ناخودآگاه تامل دارم و شناخت تضادهایم و رسیدن به خود آگاهی تا .... هنوز می مانم از ایگوها یا نفسی که مغلوبش می شوم ....
همانجور که فرمودید عرفان عملی نیاز به استاد دارد قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر .. شاگر د که آماده باشد استاد می رسد تا سرانجام به استاد درون به خدا ی درون اتصال یابیم
باز هم متشکر هستم از رهنمودهای ارزشمندتان در پناه حضرت عشق شادمان باشیدو سلامت کنار عزیزانتان
الهی ضعیفان را پناهی ؛ قاصدان را بر سر راهی ؛ مومنان را گواهی ؛ چه عزیز است آنکس که تو خواهی! الهی هر که ترا شناسد ؛ کار او باریک و هر که ترا نشناسد ؛ راه او تاریک .الهی توانائی ده که در راه نیفتیم و بینائی ده که در چاه نیفتیم .الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ؛ خواست خواست توست ؛ من چه خواهم .
الهی!خواندی،تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم.الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی حرام است.
رجوع به قرآن کریم و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم اسلام و فقها در زمان غیبت امام عصر(عج) بهترین گزینه برای هدایت و رستگاری و آموختن درس زندگی است. سایر علوم اگر چه شمه ای از علم پیامبران و امامان معصوم است اما اهم علوم به منظور هدایت انسان ها در قرآن و احادیث آمده است که عمل به آن ها و احکام اسلامی هدایت و تعالی انسان را فراهم می سازد. انجام واجبات و پرهیز از محرمات و در مستحبات خدمت به خلق خدا تمرکز انسان روی این سه مورد پیشنهاد می شود. رعایت حجاب نیز که از ضروریات دین مبین اسلام است واجب است و توجه به آن در حال حاضر از اهمیت ویژه ای برخوردار است که بهره مندی از آن نشاندهنده ی بصیرت، تقوا، ایمان، آگاهی، علم، تعبد و بندگی انسان نسبت به پروردگار خویش است.
درود و عرض ادب استاد محمدی ارجمند به عشق که هرگز به دنبال علوم غریبی و عجیب نبوده ام بله درست می فرمایید .آنچه من درک نموده ام امام هستند حاضر هستندما هستیم که غائب هستیم مهدی و منجی ابتدا درونی ظهور می کند .. برای ما با نماد نشانه ها را آشکار نموده اند .. هرجا صحبت از اما م یا پیامبر یا سایر بزرگان است صحبت از تنهاییست و چاه .. آیا جز درون بیدار آدمیست .. برگزیدگان نیز پیامبران و اماما ن علاوه بر اینکه در زمان حیات از برکات ایشان بهره می بردند حتی بعد از فوت محل دفن آنان نیز زیرا انرژی و نور هیچ وقت از بین نمی برد هر چند در زما ن و مکان نمی گنجد ... اما از لحاظی که گفته شد محل اشتیاق و حضور است ... این بزرگواران نیز از انوار پاک الهی هستند .. بر خلاف آنچه گفته شده است هر انسانی می تواند آنقدر به حریم امن الهی محرم شود که صدای او را بشنود و گفتگو نماید... در مورد حجاب حقیقتش را بگویم هرچند این کوچکترین همیشه چهارچوبی برای خود داشته و دارم اما پرودگار آزادآفرید انسان را تا خود درک کند .. شخصی که به مراتب روحی و ایمان پی ببرد و عواقب نگاه .. را بداند عواقب انرژی ها غیر الهی و نو رو عشق حریم خود را حفظ نموده و وارد حریم شخصی نمی شود که مجدد اینجا نیز بحث ارتعاش پیش می آید شخصی که در سطح پایین قرار دارد اگر در حصارهای پیچیده نیز قرار داده شود باز افاقه ای ندارد .. به عقیده ی این کوچکترین این مورد هم نیا ز به آموزش دارد و متاسفانه حقیت ها را نیز با انواع لعاب جوری پرداخته اند که نه تنها سبب قرب الهی نیست بلکه دوریست
حتی همین حالا اکنون گفتگوی ما نیز و البته دیگردوستان همراه به دلیل سطح آگاهی ها و انرژی ها و فرکانس ها متفاوت است حق می دهم اگر حرف یکدیگر را متوجه نشویم البته کلی عرض می کنم
و واقعا فکر فرو میروم آیا هنوز باید در قید حجاب ها و پوشاندن مشکی بر تن ها باشیم ...لحظه ای به خود می گویم بس است کمی بیشتر بیندیش ... به عشق گذر کرده اند از این وادی ما ییم که هنوز در بند هستیم ... فک ر جمعی خردجمعی مشغول است و امیدوارم حجابهای تازه بر جانمان تنیده نشود .. در جامعه ی الهی به اعتقا د این کوچکترین به جای خیلی از دروس آموزش دهیم علت تقوا را علت پوشیده بودن و حسن پوشیدگی بارها گفته ام حتی در برخی جاها برخی جمع ها که بهتر است از ابتدا نباشد و نرفت حجاب می شود اجبار .. اما نه اینگونه که هست که عده ای سیاستی بر سر بگذارند و عده ای از سر بردارند .. سخن بسیار است و حوصله ی جمع شاید کم ودر پایان بنده هیچ اصراری ندام آنچه در ج می شود ... اما حقیقت و چون روز روشن است نو رو عشق الهی می گویم زیرا به هیچ وجه نمی خواهم دچار کارم و عقوبت اندیشه و سخن شوم .. خصوصا اینکه به عرفان های نوظهو ر منتسب شود ..
آیا رنگ مشکی بیشترین نور را جذب نمی کند؟ البته بنده در این زمینه هیچوقت ورود نمی کنم برای اینکه حجت چیز دیگری است. علم کمک می کند به فلسفه معارف. در خصوص اجبار و اختیار هم زیاد وارد بحثش نمی شود ولی آیا نمی توان به اختیار حجاب را رعایت کرد آیا حتما باید قانونی وضع شود، جریمه مالی در کار باشد تا حجاب رعایت شود؟ آنچیزی که بعنوان التزام عملی از سمت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به ما می رسد مطمئن باشد نافع است. دین مبین اسلام هیچگاه به ضرر افراد جامعه حکم نمی کند لاضرر و لاضرار فی الاسلام. آیا در خصوص روزه گرفتن فرد بیمار و یا در صورت ضرر، نهی نشده است؟ دین اسلام به هیچ یک از آحاد جامعه نمی خواهد ضرر برساند و تمام جوانب را در نظر می گیرد و بعد حکمی صادر می کند که به نفع همه است همه به نفع مردان است و هم به نفع زنان، به نفع خانواده است. روزی دوستی از من پرسید چرا در اسلام حجاب واجب شده است چرا مردان چشم هایشان را درویش نمی کنند. این در صورتی است که مبارزه با هوای نفس جهاد اکبر خوانده شده است شهرت ابن سیرین و حضرت یوسف علیهم السلام در چیست؟ در اینکه توانستند خود را پاک نگهدارند هیچ کس در امان از وسوسه های شیطان نیست. آیا در یک جامعه می توان همه ی چشم ها را بست؟ عقلانیت حکم می کند توصیه به حجاب و توصیه به پرهیز از نگاه حرام هر دو در دستور کار قرار بگیرد. اگر خدایی نکرده یک بانو مورد تعرض یک اراذل اوباش قرار بگیرد آبروی رفته آن بانو چگونه قابل جبران خواهد بود؟ آیا اعدام فرد متجاوز، آبروی زن مسلمان را به وی برمی گرداند؟ لذا پیشگیری از اهم واجبات است. ضمن اینکه افراد عادی نیز در معرض خطر تحریک و وسوسه قرار می گیرند. اینجا فقط بحث لغزش مردان و به گناه افتادنشان مطرح نیست که بگوییم مقصر خودش بود می خواست خودش را پاک نگهدارد و به گناه نیفتد آیا جامعه ی زنان ما حاضر هستند به گناه افتادن شوهرانشان را برتابند؟ آیا جامعه ی ما طاقت این را دارد که فروپاشی خانواده ها را برتابد؟ از این طرف با سخت شدن ازدواج یک جوان ما ممکن است با یک وسوسه زن نا به کار به گناه بیفتد. اخیرا جوانی را شنیده ام گرفته اند که به خاطر تهمت تجاوز به زور و آدم ربایی گرفته اند در حالی که هدف صرفا اخاذی از آن جوان بود. اگر قانونی تصویب شود البته بحث من دینی و مذهبی است در مورد قانون صحبت نمی کنم، اما اگر قانون بتواند جلوی فساد جامعه را بگیرد آیا جامعه ی ما از وضع قانون حجاب باید ناراحت باشد یا خوشحال؟ مطمئن باشید اجباری بودنش برای یک عده که تمایل به فریب دادن مردان و همسران دیگر، ناخوشآیند خواهد بود فقط، سایر انسان ها عفیف نیاز بدون توجه به این مسائل آگاهانه به شرایع و احکام الهی جامه عمل می پوشانند
درود استاد محمدی گرامی آنچه این کوچکترین نیز عرض نمودمخالف با آنچه شما فرمودید نیست والبته سیاهی و تاریکی منظور انرژی زنانه ی خلقت بود در کلامم وار بحث رنگ ها نیز نمیشوم زیرا زیاد پرداخته شده است .. . کمی باید گستره ی نگاهمان را بیشتر کنیم ...زن مظهر آفرینش و زایش یکی از جنبه های آفرینش زن که روح از طریق بدن اووارد جسم جنین می شود .... زمانی این اتفاقات برتری انرژی مردانه ی خلقت پیش می آید که انرژی زنانه از دور تعادل خارج می شود .... قبلا عرض کردم در پستی آنچه در هستی سبب خلق است انرژی جنسیست البته فقط مختص به جنست و زن و مرد نیست تمام اجزای عالم هرچه هست زنانه و مردانه هستند حال انرژی جنسی پتانسیل تبدیل به انواع انرژی هاست که به حالتهای دیگر انرژی تبدیل شود آنان که می دانند همیشه یا با تحقیر یا در سوی مقابل با جلوه های بصری انواع مد و وووو با ز سبب خارج شدن
عرض پوزش حوصله ی گوشی سر رفته بود و خاموش شد ماهم اندکی مراعات حالشان را نمودیم اما ادامه سبب خارج شدن این انرژی از تعادل می باشند چه خوب است قانونی باشد که خردمندانه وضع شود و افراد کنار یکدیگر بدون آسیب زندگی نمایند .... زمان های دور پادشاهان ی که حرمسراها ساختند وهزاران زن و دخترو کنیزکه گااهاخودشان نیز شایداطلاعی نداشتند از احوالشان هدفشان چه بود استفاده از همین انرژی در جهت قدرت البته که درتعامل با نظم و هندسه و شعور حاکم بر هستی نبوده است اینگونه .... همیشه اندکی را گفته اند مابقی در لفافه تبدیل به سو استفاده ها و ...شده است ... من به عنوان یک مادر باید به فرزند پسرم آموزش دهم که حیا فقط زنانه نیست مرد نیز باید آراسته به حیا باشد ... سخن بسیار است البته باید شفاف سازی شود در مدارس فرزندانمان دلایل را بدانند .. البته به عقیده ی من قانونی که با ارعاب و جریمه باشد چنان ارتعاش منفی ایجاد م کندکه یک ملت را به خمودگی می کشاند .... زن در امنیت و آرامش آنچنان که طبع نازک و احسا سات ظریفش بناشده است به بالندگی و آفرینش می رسد که دختران تربیت کننده ی نسل و بذر ها هستند و البته در کنار مرد و انرژی مردانه ی خلقت
عین واقعیت بحث بنده بیشتر مذهبی است و صحبت های شما بیشتر به انرژی و نور بر می گردد. اتفاقا بنده نیز هنگامی که بحث حجاب را مطرح کردم چند نکته را پیرامونش درنظر داشتم یک حجاب آقایان و حجاب خانم ها، بهر حال پوشش مناسب برای همه ملاک است دوم اینکه حجاب یک بعد بیرونی دارد که همین پوشش مناسب و غیره است و یک بعد درونی که حیا و عفاف هست. و در پیام بنده تمام این معانی مدنظر بوده است.
اساسا قانون در هر معنی اش یعنی جبر، حتی اگر شما آزادی را قانون کنید در حقیقت آزادی را بر دیگران تحمیل کرده اید و آن ها را ملزم کرده اید. به شخصه بیشتر معتقدم به اختیار در پذیرفتن جبر، یعنی ما انسان ها مختارا جبر را بپذیریم. جبر هم الزاما قانون نیست، قوانین الهی است، احکام الهی است. انسانی که دلخواها خالصا و مخلصا خودش را تقدیم خواست و اراده پروردگارش می کند و اجازه می دهد او برایش تصمیم بگیرد.
درود جنا ب محمدی انرژی و ارتباط آن با تعالی انسان پیشبر د مقاصد و تضمی ن اهداف ،تاثیراتی که البته بیشتر روحانی و در ار تباط باابعاد دیگر وجود اتصال به فیض و رحمت الهی ووو حقیقتا آنقدرگسترده است به قدمت حضورانسان و سرانجام تما م عبادت ها و پرهیزگاری ها دست یابی به این بخش است ....خیلی دوست دارم از ابتد ا به این مقوله بپردازم به یاری خداوند اما در عین حال چنا ن وسیع است که وحشت می کنم نتوانم حق مطلب را واقعا ادانمایم حدود بیست سال اس ت تحقیق کرده ام خوانده ام و حتی کلاسهای خصوصی شرکت کرده ام برای شناخت بیشتر برعکس آنچه تصور می شود و غریب است چون نفس با انسا ن همراه اس ت نمی توانم در چند سطر بیان کنم بازی هایی که همه و همه منجر به عدم شناخت حقیقی اس ت الب ته این کوچکترین نیز هنوز هیچ نمی دانم اما شناخت خداوند از خود آغاز می شود و هر آیینی نکاتی ر ا بیان نموده مابقی مخفیست ما نه برای دین روی زمین هستیم نه برای عرفان یا هر مسلکی البته هدایتگر هستند مانند پیامبران و اماما ن ...هدف رسیدن انسان به خویش اس ت به تمام قابلیتهای روحانی و جسمان ی که درزما ن حیات شکل می گیرد ...ممنون از حضورتان
در دوران جنینی طی نه ماه بدن کامل می شود در ماه های ابتدایی به دلیل ارتباط از طریق ناف به خیلی از اعضا نیاز نیست اما هوشمندی و آگاهی .. می داند که باید تمام اعضا برای زندگی دیگر که در حکم بعد یا جهان دیگر بعد از دنیای رحم است ساخته و آماده شود ... در هنگام تولد نیز جفت جدا می شود و می میرد و کالبدی تازه متولد می شود در این بعد یا در این شکم یا در این رحم نیز کالبد ی که نیاز هست ساخته می شود اگر می خواهیم وارد جهانی بهر دنیاهای دیگر شویم .... بدون این کالبد جدید که البته ماهیت ش و ساختارش متفاوت است نمی توانیم از زمین گذ ر کنیم در این رحم به این شکل و در جهانی دیگر .... الله اعلم بحقایق الامور و البته خداوند از آنچه در قلبها می گذرد آگاه است
.: قسمت اول: شرط اساسی برای رسیدن به حالت «نهستی»، «بی هست» شدن است. همه هست های ما از «ذهن» برمی خیزد، پس هیچ چاره ای نیست جز باده ای که غمگسار بزرگ عالم هستی از قدح خویش به ما ارزانی دارد و ما را به حالت «بی ذهنی» ببرد. حالت بی ذهنی را «ذهن آگاهی» ترجمه کرده اند. اما ترجمه درست آن «دل آگاهی» است. در واقع وقتی در حالت بی ذهنی هستیم، این دل است که از ذهن آگاه می شود و مرکز ثقل آگاهی ما از سر به دل منتقل می گردد. برای اینکه به حالت « دل آگاهی» برسیم باید به وضعیت مراقبه و کمین برویم. در حالت کمین ما از شکار فاصله می گیریم و با فاصله از او مراقب حرکات و سکناتش می نشینیم. در حالت کمین و مراقبت ما می دانیم که ذهن فتنه گر بزرگی است و هر «هست» از او امکان بروز است. به همین خاطر سعی می کنیم حتی برای یک لحظه از پنجره نگاه ذهن به دنیا خیره نشویم و دائم وضعیت کمین خود از پنجره نگاه دل را حفظ کنیم. به این وضعیت کمین و مراقبه و حواس جمعی «مراقبه» و «مدیتیشن» می گویند. اما باید مواظب باشیم که ذهن فتنه گر هم «مدیتیشن» بلد است! اصولا ذهن استاد شبیه سازی است و با سرعتی شگفت انگیز مشابه همه چیز حتی «نهستی» را می سازد! برای همین است که تجربه «نهستی» بدون کمک دوست امکان پذیر نیست. باید دائم یک نشانه ای در اختیار داشت باشیم که از طریق آن بتوانیم بفهمیم آیا چیزی که تجربه می کنیم «نهستی» واقعی است یا «نهستی شبیه سازی شده ذهن» و این فقط از طریق حس درونی و کانال شهود باطنی و ارتباط شخصی ما باخالق کاینات میسر نیست. باید به صورت پیوسته و مدام در حالت بی ذهنی و دل آگاهی به سرببریم. بی ذهنی در کانون ذهن اتفاق نمی افتد. در مجاورت و پیرامون آن هم رخ نمی دهد. کلا باید ذهن را رها کرد و از آن فاصله گرفت. دل آگاهی در دل اتفاق می افتد و در ذهن نیست. تماشا کردن ذهن از بیرون و از پنجره دل است. برای همین به آن حالت بی عقلی و مستی و شیدایی گفته می شود. بی عقلی است نه به این خاطر که جنون آمیز است. بی عقلی است زیرا یک نوع آگاهی فرای عقل است و کلا هنگام فاصله گرفتن از عقل این آگاهی رخ می دهد. در این وضعیت ما فقط یک تماشاگر هستیم.اما تماشاگری که نه با چشم سر بلکه با چشم دل به ذهن می نگرد. چشم سر سال هاست که به دیدن از پنجره عقل عادت کرده است و باید به قدری مست و تار و خمار شود که چیزی به جز سایه و شبح نبیند. ما باید از چشم دل و از موضع یک تماشاگر به فتنه گری ها و شبیه سازی های ذهن دقت کنیم.در این وضعیت ما هیچ دخالتی در صحنه سازی های ذهن نمی کنیم. خود را با نه با ذهن و نه با هیچ از تولیدات آن یکی نمی گیریم. هویت فکری که ذهن می سازد را متعلق به خود نمی دانیم. قصه هایی که ذهن به هم می بافد را ازآن خود نمی دانیم. به رویاها و تجسم ها و خیال پردازی های ذهن درست مثل ساخته های یک موجود غریبه می نگریم. هیچ صنمی با ذهن و پردازش هایش نداریم. درست شبیه این است که در سکوت زیر سایه درختی می نشینیم و به رفت و آمدها می نگریم. اینکه چه کسی می گذرد برایمان مهم نیست.اینکه رهگذر زشت است یا زیبا. زن است یامرد. دوست است یا دشمن و.... اصلا برایمان مهم نیست. کاری که در حالت «دل آگاهی» انجام می دهیم این است که فقط در کمین می نشینیم و از موضع یک نظاره گر و شاهد کاملامستقل و به معنای واقعی غریبه با اتفاقات ، به حوادث بیرون و درونی ، به همه تظاهرات محصولات فکر، به حس های تنی که برمی انگیزد و .... خیره می شویم و بدون ابراز علاقه یا بی علاقگی، بدون دفاع کردن یا محکوم کردن و بدون هیچ رد و تائید و بدون هیچ قضاوتی ، صرفا تماشا می کنیم. وقتی بتوانیم ذهن و تظاهرات و محصولاتش را بدون محکوم کردن یا تحسین ، و بدون طبقه بندی آن در دسته خوب و بد ، سفید و سیاه، خودی و ناخودی و... تماشا کنیم.. و از همه مهم تر بتوانیم به صورت دائم و پیوسته در این وضعیت بمانیم، از یک لحظه به بعد حادثه ای شگرف رخ می دهد که توصیف آن ورای توان درک ذهن است. ما به یکباره هم «هست» هایی که ذهن به وجود آورده را متوقف و ساکن و محو می بینیم و در ورای آن ، یک هست بزرگ و فراگیرنده را می بینیم که «هست»های ذهن در مقابل آن هیچ اند.
در این حالت ما می بینیم که ذهن دیگر عظمتش را از دست می دهد. نوبت جلوه گری حضرت دوست فرا می رسد و ذهن تعظیم می کند و به یکباره محو می شود. کمی که صبور باشیم می بینیم ذهن آرام آرام دورتر و دورتر می شود. و کم کم سروصداهای ذهن به صدایی تبدیل می شود که به زور از دوردست قابل شنیدن است. اما هنوز وظیفه ما تمام نشده است باید باز هم صبور باشیم. در واقع از این به بعد است که باید تا آخر عمر صبور بمانیم. اکنون وقت دیدار با اقتدار است. زمان «هم هیجان شدن با بزرگترین هیجان عالم» و این زمان مواجهه با محبوب بزرگ ناگهانی رخ می نماید. در این لحظه دیدار دیگر ذهن نیست. کاملا رنگ باخته است. ذهن و همه تولیداتش به قدری پژمرده و بی اهمیت شده اند که حتی تصور اینکه زمانی وجود داشته اند برایمان بی معنا می شود. و تو در این لحظه از خودت می پرسی، من کجا هستم؟ و دلت بدون اینکه از زبان استفاده کند، با موجی از انرژی سوار بر محمل عشق به تو می گوید: تو در آغوش «نهستی» هستی. البته همیشه بوده ای اما این بار آن را احساس و درک می کنی. تو آرامش را برای اولین بار درک می کنی و زندگی را. و شروع می کنی به شکوفاسازی استعدادهای پنهان در وجودت و چشمه ای از نور و برکت می شوی که از همه دیوارهای ذهنی عبور می کند و دل های همه مشتاقان را در سراسر عالم می لرزاند. این «نهست» شدن و شکوفایی، تنها هدیه ای است که می توانیم به کاینات ببخشیم و تنها هدیه ای است که کاینات اجازه دارد از ما بپذیرد. کاینات هدایای ذهن را نمی پذیرد. زیرا ذهن با همه جلوه گری هایش از نگاه کاینات هرگز نبوده و هیچ وقت اهمیتی نداشته است!
البته اضافه می نمایم آنچه نویسنده مدیتیشن یا مراقبه نگاشته اند نیز پیوند های درونی و نیایشهای قلبی و ستایش و عبادت پرودگارمان است که ایرانیست و از ما گرفته اند و تغییر نام داده اند ..... یا شاید بعضا از هدف اصلی خارج شده و مسیری دیگر طی نموده است
درودی دیگر واقعا برایم جای سوال است که این کوچکترین از ابتدای مطالب این وبلاگ از خدا گفتم از لزوم پیروی از آنچه دستورات الهیست دوری از نفسانیات . دروغ ریا تنفر خشم کینه شهوت منیت ..... و این کوچکترین هنوز در حال شناخت سایه ها و تاریکی های درون خود لایه های مخفی که اندک اندک رخ می نماید برای پاکسازی ... خدا وند, بزرگان و امامان و برگزیدگان حریم عشق هماره در قلبم و آنچه توفیق استراک آن را داشته ام جاری بوده زیرا به قلبم به خودم نمی توانم دروغ بگویم ... و از طرفی دیگر آنقدر ترسو بوده و هستم که حقیقتش را بگویم از همه چیز می ترسم در عین اینکه همه چیز را هم دوست دارم (دروغ چرا مهر سوسک هنوز به دلم ننشته است )فقط از مورچه نمی ترسم ...این ها را عرض کردم که بگویم ترس این کوچکترین از همه بیشتر بوده است همیشه گرفتاری در مسیرهایی که تاریکیست یا برای هیچ عزیزی پیش نیاید به امید خداوند اسارت های روحی و گرفتاری های اینچنینی .... و این مسیر مسیریست که همه باید طی نماییم تا قرب الهی .اگر ادامه یافته است مطالب کاشتن بذریست که در وقت خود سبز می شود ... من حرفهای زیادی شنیده ام د ر این مسیر اما روز به روز استوارتر شد قدم هایم با تمام کاستی هایم و بالا رفتن های ارتعاشی و پایین آمدنهایم .... اما به عشق و آنچه می گویم مومن هستم و تنها و تنها و تنها اگر یک دین یک آیین در کل کهکشان کل کاعنات ی که از درون آغاز می شود تا بی نهایت ,وجود داشته باشد آن عشق است و عشق است و عشق
حتی همین پست گذاشتن های ساده ... به دلیل اینکه موج انرژی مخالف زیادهست دوستانی که می خوانند و قضاوت می نمایند والبته هیچ قضاوتی نیست از جانب این کوچکترین همیشه سعی ام را نموده ام انرژی بسیاری را می گیرد .... مانند شخصی که د ر یک اتوبان شلوغ بر خلاف جهت حرکت می کند .. اما الهی شکر سریع جایگزین می شود که دل و دیده و وجودم چنانچه لیاقت داشته باشم بنده ی بنده نواز حضرت عشق باشد.... سپاسگزارم از همراهی و حوصله ی نیلوفریتان
حتما تاکنون نقاشی هایی که دور سر اشخاص هاله ای از رنگ و نورانی نیز کشیده شده است دید ه اید ..... یعنی انسان هایی بوده اند که این هاله ی نور را می دیدند و افرادی که دارای این هاله بوده اند .وقتی صحبت از آگاهی بالاتر می شود کالبد انسان نیز آپدیت شده در چنین سطحی افراد هاله های یکدیگر را می بینند البته سطوح بالای آگاهی اشراف به سطح پایین دارد زیرا قبلا گذرانده است .....هدف از این مطالب همه ی گفت و شنودها همان معنویتیست که عنوان انسان است و ودیعه در نهاد آدمیست ...قبلا عرض شد در کاعنات در جهان هستی ما با آگاهی و انرژی و نور و هاله ی خود شناخته می شویم ,هنگام فراخوان روح در هروضعیتی و به هر شکلی روح جدا می شود و نیازی به هیچ ترازو و میزانی نیست زیرا کاملا مشخص است این روح چگونه است فرشتگان نیز مارا به صورت گوی های نوری میبینند
درود و عرض ادب انرژی و تاثیرات شگرف آن بر زندگی و معنویت و معنا بخشید ن به انسان آنقدر شگفت انگیز و از طرفی بدون شناخت حقیقی ست که اغلب افراد هیچ اطلاعاتی در این مورد ندادند زیرا حقیقت هیچ وقت در هیچ آکادمی و آموزشگاهی تدریس نشده است مگر اشاراتی از سو ی آگاهی و ابعاد دیگر وجود که آدمی را در این مسیر زیبای الهی قرا ر می دهد
به نام خداوند که هست و نیست و مستی و هوشیاری در اختیار اوست سپاسگزارهستیم برای نفس حیات بخش در هرنفس و با هرنفس خداوندا شکرت عاشقت هستیم پرودگار مهربانما ن
هر فکر امضا شیمیای خود را به همراه دارد تفکر به احساس تبدیل میگردد و احساس به ماده
خودشناسی یعنی آن که بدانیم ما چه هستیم چه چیزی ما را محدود کرده است! و خودسازی یعنی آن که به آن چه که هستیم برسیم و از این محدودیت خارج شویم
هر ذره ای در عالم هستی، تحت تأثیر میدانهای مختلفی از جمله: میدان جاذبه، میدان گرانشی، میدانهای آگاهی(شعوری)، میدان الکترومغناطیسی و ... قرار دارد و بدلیل اینکه کارکرد همه این میدانها از طریق موج و ارتعاش هست، تحت تاثیر قرار میگیرد. ازاینرو در هر میدان، رفتار خاصی را از خود نشان می دهد. هر ذره ای که در میدانی قرار میگیرد مخصوصا در میدانهای شعوری، ناخودآگاه تابع شعور مافوق خود می شود. انسان نیز مجموعه ای از ذرات است و شامل این قانون میشود. رفتار فرد در این میدان آگاهی، متفاوت از رفتارش در سایر میدان ها می باشد. رفتارهایی که هر ذره می تواند در میدان آگاهی داشته باشد، سه گونه است: انواع شکل پذیری تجزیه پذیری ترکیب پذیری(ترمیم) از اینرو انسان بالغ بایستی کاملا به این میدانها هشیار باشد و اجازه ندهد که ارتعاشات دیگران حوزه وی را از نظم دربیاورد و آینده وی را رقم بزند. همینطور وقتی انسان نسبت به ارتعاش هشیار شد، میتواند میدان ابر آگاهی را شناسایی کند و خودش را متصل به آگاهی کائنات نماید تا همواره شارژ باشد و به کمک میدان بزرگتر آگاهی کیهانی بتواند در برابر میدانها دیگر نظم و تمامیت خود را حفظ نماید. به زبان دیگر، یعنی خود را با ریتم و ضرباهنگ هستی کوک میکنیم تا ریتمها و ارتعاشات میدانهای آگاهی بر ما اثرگذار نباشند. در حقیقت انسان، از قابلیت انطباق پذیری ارتعاشی خود بایست بهره بگیرد و خود را در زیر لوای بزرگترین میدان ابرآگاهی که متعلق به ذهن عالمگیر است، قرار دهد تا مصون از ارتعاشات دیگر و تلاطمهای روحی بماند. و از این تطابق با مبدا میدان ابرآگاهی برای رشد، ترمیم، ساختارسازی خود بهره ببرد. و سلامت جسمی و روحی خود را تضمین و گارانتی نمايد.
انسا ن ها بدون اینکه اغلب بدانند در حالت شارژ شدن میدان انرژی قرار دارند البته در مقابل نیز در معرض از دست دادنانرژی یا انرژی خواری به شیوه های غیر معمول ما بدون تقریبا بدون انرژی هیچ هستیم لزوم شناخت آن کمک می کند به شادابی پویایی اشتیاق زندگی و اتصال همیشگی به انرژی و عشق جاری در هستی
روز گذشته صحبت از حجاب نیز به میا ن آمد این کوچکترین اتدکی تامل نمودم تا شتابزده پاسخی ندهم پاسخی دهم که حقیقت قلبی می باشد که در ک شده است
عرض شد تحت تاثیر میدان انرژی شعور و آگاهی , اغلب گرداندگان سیاست های جهانی برای اینکه همیشه بر قدرت باشندو انسان و منابع و شعور آنان را حتی در تصرف خود داشته باشند انسان ها را در میدان هایی که هیچ پویایی و حرکتی د ر جهت رشدو تعالی الهی و روحی ندارد ممرکز می نمایند همه ی ما به صحت و سلامتی و سعادتی که در دستورات الهیست ایمان داریم اما عده ای را محدود کردن که تفکرات هنوز حول مسائل جنسی و تفکرات ی که منوط و مربوط به آن است در همان سطح نیز این آگاهی خواهد ماند انسا ن با یادگیری فرامین الهی که هم ه نیز در جهت سعادت خویش است باید پر بگیرد و پروا ز نماید نتیجه ا ش می شود در بدترین حالت ممکن عزیزان افغان که از ساکنان فلات ایران نیز بوده اند و حکومتی مانند طالبان
حال این بین آموز ش کجا هست حقیقت کدام سو هست ...نیست زیرا منجر به آگاهی انسان تا قرب الهیست آموزشی که از پایه است به تمام کودکان علت هار ا می آموزد به عشق که بسی دشوار است پاک نمودن معلولهایی ناقصی که علت آن بوده ایم ...
به کودکانمان بیاموزیم خداوند در سراسر وجود ما است در چشمهایما ن که به حریم هیچ کس تجاوز نباشد در دستهایمان که ...در اندیشه امان خداوند را با قلبشان با قلبمان در یابیم عالم و زندان ذهن وحشتناک است و انسان نا آگاه خطرناک ترین موجود زیرا به افراد دیگر و مهمترروح الهی خویش شناختی ندارد و تبعات دوری از آن
دیگری دیگری نیست خود من است اگر بدی هست ظلمی هست در حقیقت نسبت به خویش است و هر آیین پاکسازی نی ز در حقیقت بخشش و پاکسازی خویش است
با مثالی بخواهیم گستردگی و تاثیر گذاری انرژی و نا خو د آگاه را بگوییم شاعری که تحت تاثیر فرکانس ارتعاش فکری و ذهنی شخص یا شاعری دیگر چنان غرق می شود که کلمه به کلمه می شود روایت ارتعاش و ناخود آگاه شخصی دیگر دلیل نیست به صرف نام و شهرت افراد بقیه نیز باید تابع آنان باشند و در رکورد انرژی فرو روند
شعر بزرگا ن شعرای نامی ما البته آنان که از گزند به دورمانده و باقیست همه روح دارند روح پذیر هستند سبب پرورش اندیشه و بالندگیست و تمام بیت ها حرکتی رو به تکامل دارند این موضوع را این کوچکترین با تامل در شعر ایشان ...
به عشق چه شعر ها چه دفاعیه ها چه نظرات چه طرفداری هایی که به گمانما ن در جهت خیر الهیست و کمک به احیای دین اما آب به آسیاب .به عشق که قضاوت نمیکنم می گویم زیرا دوستتا ن دارم زیرا عزیزان پروردگار هستید
ما نمی تواتیم به طعنه به اینکه إگاه هستیم و بقیه بی خرد مورد عتاب و خطاب قرار دهیم و سرانجام باز هم قلب که در آن مکتوب است علم و آگاهی الهی امیدوارم برای همگیما ن گشایش باید در قلبهایمان آمین
کاربرد انرژی چيست و چرا مي خواهيم قدرت گيرندگي يا جذب خود را افزايش دهيم ؟
بطور خلاصه باید گفت که بید اري تمام نیروهاي درونی به میزان جریان انرژي در کالبد هاي انسان بستگی دارد. هر چه درصد پاکسازي شما بیشتر شود، انرژي بیشتري در کالبدهاي شما قابل چرخش و انتقال می باشد. ، این جریان می تواند تمام بیماري ها را به کلی از بین ببرد (شفا دهندگی). اما تا زمانی که شخص دریافت کننده به کانالی صد در صد براي انرژي بدل نشده است، نمی توان انتظار داشت؛ اگر شما پایتان قطع شده باشد، دندانتان پوسیده باشد در همان شروع کار، معجزه کند و براي شما عضوي برویاند!
پس نتیجه ي ابتدایی استفاده از انرژي برطرف کردن تمام علت ها، بیماري ها و آلودگی هایی است که در تمام کالبد هاي شما -جسمی و غیر جسمی بعنوان درمانگر، و دیگران بعنوان بیمار، وجود دارد (سلامت مطلق).
هر اتفاقی در دنیاي بیرون، بازتاب نقش هایی است که در حوزه ي انرژي هر انسان وجود دارد. یعنی آلودگی هاي کالبد هاي انسان، بر وقایع زندگی او تاثیر مستقیم داشته و با تغییر آن ها اتفاقات بیرونی نیز تغییر خواهند کرد. پس براي تغییرات اساسی در نحوه زندگی و سرنوشت خود، می بایست تفکر و انرژي هاي درونی خود را پاکسازي کرده و به کار بگیرید. هنگامی که پاکسازي انسان کامل گردد، هیچ اتفاق غیر مترقبه اي در زندگی آن فرد رخ نخواهد داد و تمام وقایع در راستاي اراده ي او خواهند بود.
حتی اگر سلامت کاملی که در بالا ذکر شد، تنها خاصیت این سیگنال باشد، دستاوردي بسیار عظیم و آرمانی خواهد بود. شاید بسیاري از افراد خود را در سلامت کامل بدانند، اما تنها یک سلامت ظاهري است. در بیماري هاي جسمی بیماري هاي نهفته کمتر قابل تشخیص بوده و بسیاري از بیماري ها نیز بدون علاج پزشکی می باشند، چه برسد به بیماري هاي غیر جسمی که علم پزشکی توانایی رویت کالبد هاي غیر فیزیکی انسان را ندارد. به ندرت یک فرد عادي، در سلامت کامل روحی و جسمی به سر می برد !
خواص سلامت مطلقی که در اینجا مد نظر است، این است که تمام نیروهاي درونی انسان فعال می شوند. یعنی تمامی نیروهایی که در سبک هاي مختلف عرفانی و علوم روحی ذکر شده اند. راز چگونگی رخ دادن این واقعه در این است، که کالبد هاي انسان به کانالی براي عبور و ساخت یافته شدن انرژي تبدیل می شوند. هر چقدر این کانال پاکیزه تر باشد، سرعت عبور انرژي از درون آن بیشتر بوده و زمان رسیدن به هدف کمتر می شود....
سعی کنید انشعاب انرژی نداشته باشید، دغدغه ها باعث انشعاب انرژی شما می شوند. دغدغه انرژی شما را کم می کند و انرژی کم وکمتر می شود. مرگ بعلت اتمام انرژی است، پس با کاهش دغدغه ها می توان عمر را افزایش داد. اگر هم دغدغه ای دارید سعی کنید مثل بادکنک سر نخ دست خودتان. باشد تا بتوانید با انرژی بیشتر آن را برگردانید. اگر دغدغه شما در مورد فردی باشد مثلا نگران یا دلتنگ فرزندتان هستید و دارید لحظه به لحظه با او زندگی می کنید این دغدغه انرژی او را نیز می گیرد.
از هدر رفت انرژی جلوگیری کنید انرژی ذخیره کنید همه چی بستگی به ذخیره انرژی درونی داره
همانطور که ما بزرگتر می شویم، واقعیت های داخلی شروع به فرو ریختن می کنند و جهان خارج شروع به غلبه بر وجود ما می کند.
با بلوغ، غده پینه آل به یک رشته بافت کلسیمی تبدیل می شود.
ذهن ما به سمت نیروهای بیرونی جهش می کند و مطالبات موجود (کار، خانواده، زندگی روزمره و ...) موجب فرسایش آگاهی ما می شود.
احساسات منفی ما ( ترس، عصبانیت، تحقیر و هر نوع حواس پرتی)، منعکس کننده این جهش بیرونی ذهن است. ترس قدیمی ترین احساس منفی است. توسط همه حیوانات احساس می شود و حتی در میان انسان ها قوی تر است ؛ زیرا آنان توانایی اندکی برای حفاظت از خودشان دارند، مخصوصا نوزادان.
اینکه در توسعه ارگانیک ( رشد تکوینی ) ترس مبنای کل فرایند تمدن بشر جهت محافظت از خود و دستیابی به بالاترین پتانسیل هایش است قدمتی تاریخی دارد.
ترس به شدت به انرژی کلیه نزدیک است ( از طریق غدد فوق کلیوی ) و هنگامی که انرژی چی کلیه کاسته می شود، مغز به آرامی شروع به عقب کشیدن و رها کردن دنیای فوق العاده الهی می کند. مغز بالاتر، مغز ناظر می شود که به وظایف دنیوی شامل ارسال، دریافت و پردازش سیگنال های حسی مرتبط با زندگی روزمره اختصاص دارد.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ وقتی به خودتان فکر می کنید، آیا فکر می کنید انسان ضعیفی هستید که باید برای هستی و بقا مبارزه کند؟پس هنوز متولد نشده اید ! تا زمانی که این را باور داشته باشید، هنوز در راه متولد شدن هستید .... اما به محض اینکه حقیقت را در مورد خودتان بپذیرید، که شما سرور و شوق هستید ، شما فرشته الهی هستید و شما آزاد هستید . و با تولدِآگاهیِ فرشته الهی در درونتان به سادگی این را دیگر می پذیرید .... هیچ مراسم مذهبی وجود ندارد که باید از آن عبور کنید.هیچ دعایی وجود ندارد که باید آن را بخوانید. شما به سادگی باید به طبیعت حقیقی خود، آگاهی خالص، عشق فرشته ای و سعادت و آگاهی ...بیداری و آگاه برسید..... و این همان چیزی است که در این لحظه متولد می شوید و تولد زیبای اصلی را احساس می کنید ....دلآرام
هیچ برنامه عادلانهای برای جهان وجود ندارد. بخشی از خوب زیستن این است که آن را همانطور که هست بپذیریم. روی باغچه خودمان تمرکز کنیم، متوجه زندگی خودمان باشیم، میبینیم به قدر کافی علف هرز وجود دارد که ما را مشغول خود کند. آنچه در طول زندگیمان رخ میدهد، مخصوصا اتفاقات مهم و ضربههای جدی سرنوشت و تقدیر، به این معنی نیست که ما فرد خوب یا بدی هستیم. بنابراین غم و اندوه و بدبختی را با بیخیالی و آرامش بپذیرید. شانس مواجهه با موفقیتهای باور نکردنی و مصیبتهای جانکاه دقیقا به یک اندازه هستند.... این حقیقت زندگیست که اگر به این حقیقت برسیم آنگاه به پروانگی و تحول و آزادی می یابیم ... دلآرام
به نام نامی حضرت عشق اگر من توسط هرچه که در بیرون روی می دهد برآشفته شوم، اگر هرکسی از بیرون بتواند درون مرا تحت .تأثیر قرار بدهد و آن را عوض کند، یک اسیر خواهم بود اینگونه من وابسته هستم. اگر از تأثیرات بیرونی آزاد شوم، اگر هرچه که بخواهد در بیرون اتفاق بیفتد من تغییر نکنم، این شروع دستیابی به خود و رسیدن به رهایی است.... و این رهایی مرا به تسلیم نور درون بودن می رساند ..... دلآرام پروردگارا ...انسان کامل شدنم آرزوست ....
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
سلام مجدد استاد بانوی عشق و ایمان .
مرکابا چهاربُعد دارد نه سه تا . ببخشیدم لطفا